یک داستان غم انگیز...


در یک دانشگاه دخترانه نیروهای تجسس برای بازرسی آمده بودند و در تمام کلاس های دانشگاه رفته و به تفتیش کیف دختران می پرداختند، یکی یکی کیف ها را بازرسی می کردند... داخل کیف ها کتاب، دفتر و اوراق ضروری بود. هیچ چیز ممنوعی یافت نشد. البته یک کلاس باقی مانده بود که اتفاقا جای همین حادثه است.
گروه بازرسی داخل کلاس شدند و از همه دختران درخواست کردند که کیف هایشان را باز کرده و جلو بگذارند.
در گوشه سالن یک دانش آموز نشسته بود که نگران به نظر می رسید و با زیرچشمی به گروه تجسس نگاه می کرد و عرق شرم بر پیشانی اش جاری بود و کیفش را محکم در دستانش گرفته بود.


بازرسی شروع شده بود، هرچی نوبت او نزدیک ترمی شد، نگرانی اش بیشتر و بیشتر می شد.
بعد از چند دقیقه تیم بازرسی پیش دختر آمدند، اما او کیفش را محکم گرفته بود، گویا که .....



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 8 آبان 1394برچسب:, | 8:8 | نويسنده : ابوعمر |

لبخند آزادی

لبخند زیبای دختر بچه فلسطینی ، بعد از پرتاب سنگ به سربازان صهیونیستی و قایم شدنش